نگاهی به رویکرد زندگی سیستماتیک

نگاهی به رویکرد زندگی سیستماتیک | عادات در مقابل اهداف

زندگی سیستماتیک از این حقیقت نشات می‌گیرد که، هیچ چیز مانند عادت های شما مسیر آینده شما را تغییر نخواهد داد.همه ما اهداف بزرگ یا کوچکی داریم ، چیزهایی که می خواهیم در یک بازه زمانی مشخص به آنها برسیم.

شاید شما می خواهید تا ۳۰ سالگی یک میلیارد تومان درآمد کسب کنید یا اینکه قبل از تابستان ۵ کیلو از وزن کم کنید. یا کتابی را بر شش ماه آینده بنویسید. هنگامی که ما شروع به دنبال کردن یک مفهوم مبهم (موفقیت، ثروت، سلامتی و یا خوشبختی) می کنیم، تعیین هدف اصلی، اولین قدم این راه است.عادت ها الگوریتم هایی هستند که در پس زمینه کار می کنند و زندگی ما را نیرو می‌بخشند.

عادت های خوب به ما کمک می کنند تا به طور موثر تر و کاراتری به اهداف خود برسیم. عادات بد، انجام کارها را دشوارتر می کند یا به طور کامل از موفقیت جلوگیری می کند. عادت ها به شدت بر رفتار خودکار ما تأثیر می گذارند.”ابتدا الهام را فراموش کنید.عادت بیشتر قابل اعتماد است.خواه شما الهام بگیرید یا نه ، عادت شما را حفظ می کند.عادت ماندگاری در عمل است. ” اکتاویا باتلر یصض‍تفاوت بین عادات و اهداف معنایی نیست. هر کدام به اشکال مختلفی از اقدامات احتیاج دارند. مثلا: بگذارید بگوییم شما می خواهید کتاب های بیشتری بخوانید. شما می توانید هدف خود را برای خواندن ۵۰  کتاب در پایان سال تعیین کنید، یا می توانید یک عادت ایجاد کنید و تصمیم بگیرید که همیشه یک کتاب را با خود داشته باشید.  این گونه زندگی سیستماتیک شما شکل می‌گیرد.

مشکلات موجود با اهداف بعنوان مانع

بیایید فقط با داشتن اهداف از پس مشکلات برآییم.

اول از همه ، اهداف دارای یک نقطه پایان هستند. به همین دلیل بسیاری از افراد پس از دستیابی به هدفی خاص به حالت قبلی خود بازمی گردند. مردم ماراتن می دوند ، سپس به طور کلی ورزش را متوقف می کنند. یا مقدار مشخصی پول بدست می آورند ، پس از مدت کوتاهی بدهکار می شوند. برخی به یک هدف کاهش وزن خود می رسند ، اما فقط با پرخوری در مهمانی ها می توانند پیشرفت خود را خراب کنند. اما عادت ها از این دام ها اجتناب می کنند زیرا تا بی نهایت ادامه دارند.

دوم ، اهداف متکی به عواملی هستند که همیشه کنترل آنها را بر عهده نداریم. این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است که رسیدن به یک هدف ، صرف نظر از تلاش ، همیشه امکان پذیر نیست. یک مصدومیت ممکن است هدف از تناسب اندام را از بین ببرد. یک هزینه غیرمنتظره ممکن است هدف مالی را خراب کند. و مسائل خانوادگی ممکن است مانع هدف تولید خلاق ما شود.هنگامی که ما یک هدف را تعیین می کنیم ، سعی داریم آنچه را که معمولاً یک فرآیند ابتکاری است، به یک الگوریتم تبدیل کنیم. عادت ها الگوریتم های بهتری هستند و بنابراین از نظر رسیدن ما به جایی که می خواهیم برویم ، قابل اطمینان ترند.

مشکل سوم در مورد اهداف، در ذهن داشتن هدف و استفاده از آن برای هدایت اقدامات ما نیاز به تفکر و تلاش زیادی برای ارزیابی گزینه های مختلف دارد. با وضعیت جدیدی ارائه شده ، باید نحوه عملکرد مناسب برای دستیابی به یک هدف را دریابیم. با عادت ها، ما می دانیم که به طور پیش فرض چه کاری انجام دهیم. در مواقعی که سایر قسمتهای زندگی ما نیاز به توجه بیشتری دارند، به راحتی می توان دستیابی به اهداف خود را به روزی دیگر موکول کنیم. به عنوان مثال ، هدف از پس انداز پول ، هربار که اقدام به خرید می کنیم، مستلزم انضباط شخصی است.

در همین حال ، عادت گذاشتن هر هفته ۵۰ دلار در یک حساب پس انداز، به عنوان یک اقدام عملی ، به تلاش کمتری نیاز دارد. عادت ها ، نه اهداف ، کارهای دشوار را در غیر این صورت آسان می کنند.درنهایت ، اهداف می توانند ما را راضی یا بی پروا کنند. گاهی اوقات مغز ما می تواند تعیین هدف را با دستاورد اشتباه کند زیرا تعیین هدف به خودی خود یک هدف است. این تأثیر زمانی بیشتر نمایان می شود که افراد اهداف خود را به دیگران اطلاع دهند. علاوه بر این ، اهداف غیر واقعی می توانند منجر به رفتارهای خطرناک یا غیراخلاقی شوند زیرا ما برای رسیدن به هدف اعلام شده خود مصالحه می کنیم.”عادت تلاقی دانش (چه کاری باید انجام شود) ، مهارت (نحوه انجام) و میل (تمایل به انجام) است.” استفان کووی

فواید عادت ها در ایجاد زندگی سیستماتیک

پس از شکل گیری عادت ها، آنها به طور خودکار عمل می کنند. عادت ها کارهای دشواری را انجام می دهند – مانند پس انداز پول – و در عمل آنها را آسان می کنند.دلیل خلق مجموعه ای از عادت های خوش ساخت این است که اطمینان حاصل کنیم با قدم های رو به جلو به اهداف خود می رسیم.به قول معروف، راه خوردن یک فیل این است که هر بار یک لقمه از او را بخوریم!از مزایای یک رویکرد سیستماتیک به زندگی می توان به موارد زیر اشاره کرد:

عادت ها می توانند به معنای پیشی گرفتن اهداف خود باشند.

شخصی را در نظر بگیرید که هدفش نوشتن یک رمان است. او تصمیم می گیرد ۵۰۰ کلمه در روز بنویسد، بنابراین باید ۲۰۰ روز طول بکشد. نوشتن ۵۰۰ کلمه به طور کلی با در نظر گرفتن علاقه و آگاهی از موضوع به تلاش زیادی احتیاج ندارد و حتی در شلوغ ترین و پر استرس ترین روزها، شخص این کار را انجام می دهد. با این حال ، در بعضی از روزها ، این قدم کوچک، ممکن است، منجر به نوشتن هزار کلمه یا بیشتر شود. در نتیجه ، آنها کتاب را در زمان بسیار کمتری به پایان می رساند.برعکس، تعیین \”نوشتن کتاب در چهار ماه\” به عنوان یک هدف، فقط کلماتی دلهره آور خواهد بود.

تکمیل عادت ها آسان است.

همانطور که چارلز دهیگ در مورد “قدرت عادت” نوشته است،عادت ها قدرتمند، اما ظریف هستند. آنها می توانند خارج از آگاهی ما ظاهر شوند یا می توانند به عمد طراحی شوند. اینها اغلب بدون اجازه ما اتفاق می افتد اما با تغییر شکل در اجزای آنها می توان آنها را تغییر داد. آنها زندگی ما را بیش از آنچه ما تصور می کنیم شکل می دهند – در واقع آنقدر قوی هستند که باعث می شوند مغز ما به آنها بچسبد. “هنگامی که یک عادت خلق کردیم، مغز ما در واقع تغییر می کند تا تکمیل رفتار راحت تر شود. بعد از حدود ۳۰ روز تمرین برای یک عمل ساده مانند نوشیدن آب به عنوان اولین کار هر روز صبح.آنگاه انجام دادن آن  به مراتب آسانتر از عدم انجام آن می شود. شکل گیری عادتهای پیچیده تر مدت بیشتری طول می کشد، اما هنوز هم می تواند به صورت خودکار درآید.

عادت ها برای زندگی است.

ساختار زندگی ما پیرامون عادات است، بسیاری از آنها به سختی قابل مشاهده هستند. طبق تحقیقات دهیگ، عادت ها ۴۰٪ از ساعت بیداری ما را تشکیل می دهند. این اقدامات غافلگیرانه اغلب باعث می شود ما به همان چیزی که هستیم تبدیل شویم.به محض اینکه یک عادت ریشه دار شود ، می تواند مادام العمر باشد و از بین بردن آن کار زیادی طول می کشد.عادت ها می توانند ترکیب شوند. استفان کووی  در مورد گاندی می گوید:”یک فکر بکارید ، یک عمل درو کنید. کاری بکارید ، یک عادت درو کنید؛ کاشتن یک عادت ، درو کردن یک شخصیت ؛ یک شخصیت بکارید ، یک سرنوشت درو کنید.”به عبارت دیگر ، ایجاد یک عادت واحد می تواند تأثیر گسترده تری در زندگی ما داشته باشد.دهیگ این  موارد را عادتهای بنیادین می نامد. این رفتارها، رفتارهایی است که باعث می شود افراد زمینه های مرتبط زندگی خود را تغییر دهند. به عنوان مثال ، افرادی که روزانه ورزش می کنند ممکن است در نهایت غذا بخورند و الکل کمتری بنوشند. اصولاً ممکن است کسانی که یک عادت بد را ترک می کنند در نهایت جایگزین آن را با یک گزینه مثبت جایگزین کنند.

عادت ها می توانند به همان اندازه که لازم است کوچک باشند.

یک توصیه معمول برای کسانی که به دنبال ایجاد یک عادت هستند این است که از کوچک شروع کنند. اگر می خواهید بیشتر بخوانید، می توانید با ۲۵ صفحه در روز شروع کنید. بعد از اینکه این امر بخشی از برنامه روزمره شما شد، می توانید تمام صفحات را بخوانید تا به هدف خود برسید. هنگامی که عادت های کوچک شما ریشه ایجاد کنند، درجه پیچیدگی را می توان افزایش داد.”ابتدا ما عادت های خود را ایجاد می کنیم ، سپس عادت های خود ما را ایجاد می کنیم.” چارلز سی. نوبل

چرا یک زندگی سیستماتیک کار می کند؟

با تغییر تمرکز خود از دستیابی به اهداف خاص به ایجاد عادت های بلند مدت مثبت، می توانیم بهبود مستمر را به عنوان یک روش زندگی در آوریم. حتی اگر گاهی عقب برویم، در مسیر درست قرار گرفته ایم.وارن بافت برای ایجاد دانش لازم برای تصمیمات سرمایه گذاری خود ، تمام روز را می خواند.استیون کینگ روزانه ۱۰۰۰ کلمه ، ۳۶۵ روز در سال می نویسد (عادتی که او آن را “نوعی خواب خلاق” توصیف می کند). الیود کیپچوج ، ورزشکار المپیکی، پس از هر جلسه تمرین نکته هایی را برای ایجاد نقاط قابل بهبود یادداشت می کند.این عادت ها که صدها بار در طول سال تکرار شده اند، اتفاقی نیستند. با ثبات ، مزایای اقدامات غیر قابل مذاکره ترکیب شده و منجر به دستاوردهای خارق العاده می شود.در حالی که اهداف به انگیزه بیرونی تکیه می کنند ، اما عادت ها پس از شکل گیری، خودکار هستند. آنها به معنای واقعی کلمه مغز ما را سیم کشی می کنند.هنگامی که به دنبال دستیابی به موفقیت در زندگی خود هستیم، نه تمرکز روی یک هدف خاص، خوب است که وقت خود را صرف شکل گیری عادت های مثبت کنیم. زندگی سیستماتیک به ما امکان رشد روز افزون و رضایت پایدار را می‌دهد. داشتن یک مربی می‌تواند شما را در ایجاد عادات سازنده کمک کند و به نوعی همراه شما در طراحی عادت های جدید باشد.

0 دیدگاه
دیدگاه تان را بنویسید نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد