تصمیمگیری احساسی همان فرایند دوستداشتنی لعنتی زندگی است. همان دوراهی که بارها با آن مواجه شدهایم. دوراهی عقل و احساس که از افلاطون تا فروید از نیچه تا دوباتن همهوهمه فلاسفه درگیر درستی یا نادرستی آن بودهاند.بهراستی تصمیمگیری با کدام معیار درست و سودمند خواهد بود؟ تصمیم متفکرانه یا تصمیمی که بر پایه احساس گرفتهشده است.
“اسپینوزا” معتقد است: اگر عقل بتواند احساسات را کنترل کند، انسان به خوشبختی خواهد رسید؛ اما اگر قدرت احساسات آنقدر زیاد شود که منطق هم عاجز از پاسخ باشد، آنوقت چه باید کرد؟هرکدام از انسانها بسته به مانیفست زندگیشان بین عقل و احساس یکی را انتخاب میکنند. منِ احساساتی، همیشه طرفدار احساسات درونی هستم و به ندای قلبم (احساساتم) گوش میکنم؛ همسرم به صدای عقل توجه میکند. روزهای ابتدایی زندگی درباره این موضوع بحثمان بالا میگرفت؛ اما با آموزش مهارتهای زندگی توانستیم بین تصمیمگیری احساسی و عقلی تعادل ایجاد کنیم.اما هنوز هم نتوانستهایم به یکدیگر ثابت کنیم حق با کدامیک از ما دو نفر است کسی که طرفدار تصمیمگیری احساسی است یا کسی که با منطق و عقل تصمیم میگیرد.
البته واضح و مبرهن است که تصمیم احساسی، تصمیمی است که در انتخاب بین دو یا چند چیز، احساسات حرف آخر را زده و عقل به گوشه میدان برود. یعنی اگر قرار است فردی را برای ادامه مسیر زندگی انتخاب کنیم، انتخاب صرفاً بر اساس احساسات خواهد بود و توجیه عقلانی نخواهد داشت. نوع دیگری از تصمیم احساسی، تصمیم در معاملهگری است، افراد هیجانی و احساسی سریع و بدون فکر خرید کرده و سریع دارایی خود را از دست میدهند؛ اما دیدهشده است تصمیم احساسی همین افراد در خریدوفروش سهام موجب پیروزی آنها شده و از ورشکستگی گریختهاند.تصمیم احساسی فرایندی است که کارایی منطقی ذهن کمتر شده و تصمیمگیری بر اساس احساسات انجام میشود. در این مدل سرعت، قدرت و ریسک تصمیمگیری بالاتر رفته و شانس پیروزی و شکست نیز به همان شدت بیشتر میشود.
اگر به خاطرات خود رجوع کنیم، متوجه خواهیم شد که بیشتر تصمیمات ما در زندگی، تحت تأثیر احساسات بوده است. اگرچه بسیاری از آنها تأثیرگذار نبودهاند؛ اما تصمیمات مهم و حیاتی که تحت تأثیر احساسات اخذشدهاند کم نبودهاند؛ اما چرا اینچنین است؟حقیقت آن است که ما انسانها در قرن بیستویک بیش از هر زمان دیگری تحت تأثیر اطلاعات ورودی به مغز هستیم. روزانه بیش از ۵۰ هزار پیام تبلیغاتی فقط برای مغز ما ارسال میشود؛ اما مغز ما تنها یک درصد از حجم این محتوا را پردازش کرده و درگیر آن میشود.
ما انسانها وقت نداریم، تمام حجم اطلاعات دریافتی را پردازش کنیم، برای همین از سیگنالهایی که ناخودآگاه دریافت میکنیم بهعنوان هیجان و افکار ناشی از احساسات استفاده میکنیم.مثلاً در یک اتوبوس احساس گرما میکنیم، همین گرما باعث اضطراب و تندخویی ما خواهد شد و با کوچکترین فشار از طرف فرد دیگر، امکان عصبی شدن و درگیری به وجود خواهد آمد.مغز ما در جریان تکامل یاد گرفته است برای بقاء خود زودتر از معمول واکنش نشان دهد. احساسات؛ منبع خوبی برای بقاء مغز است. درک خطر یا شانس بقا اهمیت مهمی در تصمیمگیری احساسی دارد. اگر مغز احساس کند درخطر است واکنش نشان میدهد و اگر درک کند که شانسی برای بیشتر زنده ماندن دارد مجدداً زودتر واکنش نشان میدهد.
قصد نداریم وارد بحثی شویم که طولانی و مفصل است و توضیح آن نیاز به مطالب علمی است، فقط قصد داریم شما را با نوع فرایند مغزی آشنا کنیم تا متوجه شوید مغز چگونه در تصمیمگیری احساسی سریع عمل میکند.”جوزف لودو” اولین فردی بود که به نقش آمیگدال در هیجانی شدن و احساسات ما پی برد. آمیگدال یا جسم بادامی معمار هیجان و احساس در زندگی ما است.آمیگدال با بخش نئوکورتکس که مرکز تفکر و منطق است در ارتباط است. زمانی که شما خطر یا اتفاقی ناخوشایند را تشخیص میدهید، برای نجات خود واکنش نشان میدهید. این واکنش از یک تصمیمگیری نشاءت میگیرد.
در یکلحظه شک میکنید فردی قصد دارد به شما آسیب برساند پس سرعت خود را زیاد کرده و در گوشهای مخفی میشوید.انسانهایی که منطق در آنها قویتر است. همه اطلاعات و دادههای دریافتی ابتدا به نئوکورتکس میرود. نئوکورتکس اطلاعات دریافتی را به بخشهای دیگر مغز ارسال میکند. مثلا زمانی که حدس میزنید فردی در تعقیب شما است، نئوکورتکس اطلاعات را به آمیگدال، هیپوتالاموس فرستاده و در آن قسمت تمام اطلاعات بررسیشده و تصمیمگیری انجام میشود.در تصمیم احساسی زمانی که دادهها وارد مغز میشود همزمان که به نئوکورتکس اطلاعات وارد میشود، بخشی از اطلاعات سریعتر به آمیگدال یا جسم بادامی نیز ارسال میشود. در تصمیم احساسی این جسم بادامی است که زودتر از نئوکورتکس عمل کرده و تصمیمگیری میکند.اینکه چرا در بعضی از افراد جسم بادامی زودتر عمل کرده و در عدهای دیگر دیرتر بستگی به باورها، خاطرات و ارزشهای هر فرد دارد. عدهای از محققان نیز معتقدند ژنها باعث میشوند عدهای در تصمیمگیری احساسی سرعت بیشتری از افراد دیگر داشته باشند.زمانی که شما باور دارید نجات جان یک انسان، از هر چیز دیگری ارزشمندتر است خود را به خطر انداخته و جان دیگری را نجات خواهید داد. مثلاً اگر فردی در خانهای که در حال سوختن گرفتارشده است، شما احتمالاً با یک تصمیم احساسی جان دیگری را نجات خواهید داد.
برای پاسخ به این سؤال باید نوع احساس را بشناسید و بدانید نقش احساسات در تصمیمگیری چیست؟
احساسات وقتی ایجاد میشوند که مغز از طریق خاطرات، افکار و باورهای ما، آنچه در اطراف ما میگذرد را تفسیر کند. این باعث ایجاد و رفتار میشود.خوشحال هستید، در پارک قدم میزنید.شب شده است، خوشحال هستید، برای قدم زدن به پارک میروید، چند جوان خطرناک پارک را قرق کردهاند، احساس ترس میکنید از قدم زدن در پارک منصرف میشوید.خوشحال هستید در پارک قدم میزنید، چند جوان کودکی را آزار میدهند. عصبانی شده، با آنها درگیر میشوید.عصبانی هستید؛ کودکی به شما نزدیک میشود تا از او گل بخرید، به او بیمحلی کرده و او را از خود دور میکنید.غمگین هستید، کودک گلفروشی به شما نزدیک میشود، از او گل میخرید.خوشحال هستید، کودک گلفروش نزدیک میشود، گل نمیخرید ولی به او کمک میکنید.همانطور که مشاهده میشود، تغییر احساس موجب تغییر رفتار و تصمیمگیریها میشود.
برای آنکه تصمیم احساسی نگیرید باید خود را بشناسید. خودشناسی در تصمیمگیری باعث میشود، فرایند تصمیمگیری آگاهانه شکل بگیرد. اگرچه آگاهی از شناخت مغز ایجاد میشود؛ اما نباید فراموش کرد که این مهارتهای فردی است که موجب آگاهی و خودشناسی میشود.راهکارهایی برای احساسی تصمیم نگرفتن وجود دارد که عبارت است از:تقویت هوش هیجانی: هوش هیجانی یکی از هفت نوع هوشی است که گاردنر بیان میکند. زمانی که شما هوش هیجانی ضعیفی دارید هیجان و احساسات بر تفکر غلبه کرده و موجب تصمیمگیری احساسی میشود. برای همین باید هوش هیجانی تقویت شود.یادگیری ذهنآگاهی: ذهنآگاهی موجب میشود شما احساسات خود را شناخته و در زمان غلیان احساسات، هیجان و رفتار خود را کنترل کنید.از تکنیک لنگر در انالپی استفاده کنید: زمانی که احساساتی میشوید، تکنیک لنگر یا آنکور میتواند از تصمیمگیری احساسی جلوگیری کند. هنگام بروز هیجانات، خودتان را، درگیر شنیدن و زمزمه یک آهنگ، درگیر تماشای یک منظره یا به کاری مشغول کنید.احساسات خود را سرکوب نکنید: بسیاری گمان میکنند با سرکوب کردن احساسات میتوانند تصمیم عاقلانه بگیرند. اما این درست نیست. عاقلانه تصمیم گرفتن نیازمند تحلیل همه دادهها دارد، دادههایی که سنجیدن شرایط احساسی نیز در آن دخیل است. قبل از آنکه تصمیمی بگیرید از خود سؤال کنید این تصمیم را از روی احساس گرفتهام یا با در نظر گفتن تمام جوانب چنین تصمیمی میگیرم. آیا کارمندم را به دلیل عصبانی شدن اخراج میکنم یا به دلیل بد کارکردن اخراج میکنم. اگر هر دو دلیل وجود دارد کمی تصمیم خود را به تأخیر بیندازید تا عصبانیت شما فروکش کند.
اگرچه بسیاری از مردم اعتقاد دارند تصمیم احساسی درست نیست و در طرف مقابل عده دیگر تصمیم احساسی را برای بهبود زندگی و زیست اجتماعی مفید میدانند؛ اما جکم مطلق دادن در مورد فرضیه درستی یا نادرستی تصمیمگیری احساسی منجر به سوگیری اشتباه خواهد شد. تصمیمگیری امری است که به زمینه، مکان و زمان مسئله ایجادشده بستگی دارد تناقض در هرکدام از فرضیات زمانی، مکانی و زیستبومی شکل تصمیمگیری را میتواند عوض کند. اما در تصمیمگیری احساسی، مشکل آنجا قرار دارد که در بیشتر زمانها توجه به این فرضیات نمیشود و آنی تصمیم گرفته میشود، چیزی که فراتر از فرضیات قرار میگیرد، احساس است و احساس، امری شخصی است. همانطور که من از بوی یاس مدهوش میشوم شخص دیگری از بوی یاس احساس سردرد کرده و شخص دیگری حتی از بوی یاس لذت هم نمیبرد. این تفاوتهای احساسی موجب میشود ما حکم قطعی نداده و تنها به این نکته بسنده کنیم که اگر مهارت تصمیمگیری آموخته شود آنگاه هر فرایند تصمیمگیری درست خواهد بود.
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
جنبههای تاریک شخصیت از لحاظ اجتماعی آزا...
رضایت از زندگی در بهزیستی و سلامت انسان...
انگیزه و انگیزش، چیزی که ما را در جهت هد...
رضایت از شغل معیاری برای اندازهگیری میز...
از خشم به عنوان يك هيجان گذرا یاد میشود...
مشکل بزرگ انسانها آن است که در بدن خود ...
اضطراب بخش جدایی ناپذیر زندگی همه ماست و...
استرس چیست؟ و چگونه با آن زندگی کنیم. در...
تنظیم هیجان فرایندی است که از طریق آن اف...
دروغگویی، در همه جوامع، ادیان و فرهنگها...
تدوین استانداردهای اخلاقی و قانونی متنو...
یکی از حوزههای چالشانگیز تعلیم و تربی...
نارضایتی از بدن به معنی ارزیابی ذهنی منف...
دوران نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است...
مهارتهای نرم به توانایی فرد در برقراری...
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
بازی درمانی به عنوان یک ارتباط بین فردی ...