ترس چیست

ترس چیست و ترس‌های زندگی ما چه هستند؟

اگر با واقع بینی به همه انسان‌ها بنگریم، خواهیم دید که انسان بر اساس طبیعت خویش دستخوش ترس می‌شود. در جهان کسی نیست که نترسد، زیرا ترسیدن رفتاری انسانی و بهنجار است.  نمی‌توان کسی را یافت که در طول زندگی خود این احساس را تجربه نکرده باشد.

هیجان‌های اصلی شامل؛ ترس، خشم، غم، شادی، نفرت، تعجب و علاقه هستند. بقیه هیجان‌هایی که می‌شناسیم ترکیب اینها هستند. 

ترس یکی از هیجان‌های اصلی است. ترس یک احساس طبیعی، قدرتمند و بدوی است. ترس در برابر تهدید در ما ایجاد می‌شود. فرقی ندارد که این تهدید و احساس خطر در واقعیت و دنیای بیرونی است یا در ذهن و فکر ما راجع به موضوعی است. انسان‌های اولیه از هر صدایی، بویی، حرکتی و … می‌ترسیدند. ترس‌های آن‌ها بیشتر جنبه بیرونی داشت و به محیط اطرافشان بسته بود.  آن‌ها اگر بی تفاوت ‌بودند بقایشان به خطر می‌افتاد. اما ترس‌های ما در این زمان با انسان‌های اولیه تا مقدار زیادی متفاوت شده است. ما کمتر از حمله حیوانات، تغییرات جوی هوا و… می‌ترسیم. ترس‌های ما بیشتر جنبه روانی، درونی و فکری پیدا کرده است. 

انواع ترس:

روانشناسان بر این باورند که دو نوع ترس در زندگی انسان هست، 

/ ترس‌ها بهنجار: این ترس‌ها در انسان‌های معمولی وجود دارد. مانند: ترس از خطر، ترس از آینده، ترس از مرگ، ترس از تنهایی و …

/ ترس‌های بیمار گونه: این ترس‌ها فقط در افراد روان رنجور و نابهنجار دیده می‌شود، بیگانه هراسی، جامعه هراسی، انواع فوبیا‌ها و …

مواردی از ترس‌های بهنجار:

ترس از تغییر:

در همین لحظه اکثر ما تصمیم‌های بسیاری در ذهنمان وجود دارد. تصمیم‌هایی که دوست داریم عملی شوند، ولی وقتی به انجام آن‌ها فکر می‌کنیم تمام وجودمان پر از ترسِ نشدن می‌شود.  فکرهایی از قبیل: (نکند از پسش بر نیایم/ آیا این کار یا این تصمیم درست است؟ همین کاری که تا الان می‌کردم راحت‌تر است. هم تجربه دارم، هم بلدش هستم). بنابراین ماندن در آن منطقه امن که برایمان تا الان کار می‌کرده را ترجیح می‌دهیم. این‌ تصمیم‌ها و کارها همان‌هایی هستند که نشان می‌دهند شرایط فعلی ما نیاز به تغییر و رشد دارد. شرایطی مثل: ترس از بیرون آمدن از شغلی که دوستش نداریم، ترس از تمام کردن یک رابطه سمی، ترس از وارد شدن حتی به رابطه عاطفی، ترس از ادامه تحصیل در شهر دیگر، مهاجرت و …

ترس از تنهایی:

انسان موجودی اجتماعی است و در تعامل با دیگر انسان هاست که می‌تواند به حیات اجتماعی خود ادامه دهد؛ اما از آنجایی که پیچیده‌ترین کنش‌ها نیز در همین تعاملات اجتماعی بین انسان‌ها ایجاد می‌شود، برقراری و حفظ ارتباط سالم بین افراد یکی از دشوارترین کارها محسوب می‌شود. یکی از پیامد‌های روابط بین فردی ناموفق، تنهایی است که گاهی اوقات یا همیشه توسط هر فردی در هر دوره‌ای از زندگی‌اش تجربه می‌شود. 
ما گاهی نمی‌خواهیم بپذیریم که در زندگی ممکن است تنها باشیم و حتی تنها شویم. دست به هر کاری می‌زنیم که از تنهایی بیرون بیاییم. مسئله مهمی که باید بدانیم این است که بپذیریم تنهایی هم بخشی از زندگی است و قرار نیست به ما آسیبی بزند.

ترس از آینده:

ترس از آینده، احساسی است که به علت فکر کردن به اتفاقات احتمالی آینده ایجاد می‌شود. شما جسمتان در این لحظه قرار دارد اما فکرتان در آینده است. ترس از آینده این روزها به دلیل شیوع کرونا و از دست دادن عزیزان خیلی بیشتر خودش را نشان می‌دهد. همینطور شرایط بی ثبات جامعه یکی از علت های اساسی در ترس از آینده است. ما به عنوان شهروند نمی دانیم قرار است فرداهای ما به چه شکلی باشد. گاهی این ترس ما را فعال می‌کند و باعث می‌شود جلوی یک سری اتفاقاتی که دست خودمان است را بگیریم. اما وقتی به صورت اضطراب در می‌آید و فکرمان درگیر مسائلی می‌شود که در حالت عادی هم اتفاق نمی‌افتد اذیت کننده است.

ترس از مرگ:

از بین همه ترس‌هایی که در زندگی آدمی را احاطه کرده است، شاید بتوان گفت شدیدترین ترس، ترس از مرگ است. 

ابن سینا افرادی که از مرگ می‌ترسند را به پنج دسته تقسیم می‌کند:

  • جهل به حقیقت مرگ که خود ناشی از جهل به حقیقت نفس و بقای آن است (انسان ذاتا از هر چیز ناشناخته می‌ترسد، اگرچه مطلوب باشد)
  • توهم دردناک بودن مرگ برای بدن (جدای از رنج و بیماری منجر به فوت)
  • اعتقاد به کیفر پس از مرگ
  • تحیر و جهل به مراحل پس از مرگ
  • تعلق خاطر به دنیا

ترس از ناشناخته:

آدمی به صورت فطری از ابهام گریزان است. ما دوست داریم بدانیم در پس هر اقدامی چه چیزی در انتظار ماست. یکی از دلایلی که می‌ترسیم دست به اقدامات جدید بزنیم و از روتین خارج شویم ترس از ناشناخته و ندانستن نتیجه کار است. 

ترس‌هایی که گفته شد جزو ترس‌های بهنجاری بودند که همه ما تا حدودی درونمان داریم. این ترس‌ها زمانی آسیب‌زا هستند که زندگی را به خودمان و دیگران سخت کنند و از حالت طبیعی خارج کنند. ترسی که آنقدر زیاد است که تمام فکر و کارهای روزانه و زندگی‌مان را مختل می‌کند نیاز به کمک تخصصی دارد.

کلام آخر:

ترس در زندگی همیشه گریبان گیر آدمی بوده است. در اینجا به تعدادی از آن‌ها اشاره شد. اینکه این ترس‌ها جزو ترس‌های بهنجار است یا مرضی اهمیت دارد. گاهی ترس‌هایمان نیاز به درمان دارند که با رواندرمانی امکان پذیر است. گاهی می‌شود با کمک و همراهی شخصی مثل مربی عملکرد و فکرمان را سازمان دهیم و به بینش جدیدی برسیم. لازم به ذکر است که یک مربی حرفه‌ای زمانی تشخیص دهد شما به رواندرمانی احتیاج دارید حتما شما را به روانشناس ارجاع می‌دهد. 

0 دیدگاه
دیدگاه تان را بنویسید نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد