تحلیل روانشناسی فیلم قهرمان

تحلیل روانشناسی فیلم قهرمان

تحلیل روانشناسی فیلم قهرمان، به کارگردانی و نویسندگی اصغر فرهادی که در سال ۱۴۰۰ با بازی  امیر جدیدی (در نقش رحیم/ قهرمان), محسن تنابنده (در نقش بهرام/ طلبکار و باجناق سابق رحیم), سحر گلدوست (در نقش فرخنده/ نامزد رحیم), سارینا فرهادی (در نقش نازنین/ دختر بهرام), فرشته صدر عرفانی (در نقش خانم رادمهر/ مدیر خیریه) و …انتشار یافته است.

داستان فیلم:

رحیم سلطانی ( با بازی امیر جدیدی/ قهرمان داستان) به دلیل بدهی مالی به باجناق سابقش (بهرام (با بازی محسن تنابنده)) , در زندان شیراز است. رحیم به مدت دو روز مرخصی می‌آید و با نامزدش فرخنده (که گفتار درمانگر پسرش سیاوش هم هست), ملاقات می‌کند که متوجه می‌شود فرخنده کیفی حاوی ۱۵ سکه طلا را پیدا کرده است, که حدودا نصف مبلغ بدهی ۱۵۰ میلیونی رحیم است. حالا رحیم و وسوسه‌هایش و تصمیماتی که می‌گیرد فیلم را به جلو می‌برد…

توجه: قبل از خواندن تحلیل، فیلم را دیده باشید.

تحلیل روانشناسی فیلم قهرمان :

خوب بودن اصیل چیست؟ در این فیلم با صفت‌ها و عنوان‌هایی مثل: دروغگویی و راست‌گویی, قضاوت دیگران, سواستفاده, ساده‌لوحی, منفعت طلبی, جایگاه قدرت و اجتماعی, قانون اجتماعی, خانواده, کودکان و … روبرو هستیم که در ادامه به تک تک این ها می پردازیم. وقتی رحیم  شنید که پولی بی زحمت به دستش رسیده است, وسوسه شد و بین دوراهی وجدان و خلاصی از زندان گیر کرده بود. نه دلش راضی بود سکه‌ها را بفروشد و نه اینکه برشان گرداند( البته که این دوراهی ممکن است برای اکثر ما پیش بیاید, فکر کنید در شرایطی مثل رحیم که حتی کلید آزادی از زندان هم برایش بود, شما بودید چکار می کردید؟) سر آخر تصمیم گرفت به طلبکارش بهرام زنگ بزند, اما بهرام که مرغش یک پا داشت, گفت: یا همه بدهی یا هیچی. اینجا بود که رحیم فکر بازگشت سکه‌ها به صاحبش برایش پر رنگ‌تر شد.( در اینجا ما به عنوان بیننده, دچار تناقض می‌شویم؛ که‌ آیا واقعا به خاطر عذاب وجدان رحیم بود یا چون بهرام قبول نکرده بود یا هر دو اینها که تصمیم به برگرداندن سکه‌ها به صاحبش را گرفت)وقتی ماموران زندان متوجه کار خیر رحیم شدند, از این فرصت استفاده کردند تا نمایی بهتر از شرایط زندان را به مردم نشان دهند. و اقدامات مصاحبه با رحیم را در تلویزیون محیا کردند.اینجا بود که مشخص میشد نیت رحیم چقدر خالص بوده. رحیم اینجا می‌توانست اجازه ندهد کاری که کرده است رسانه‌ای شود و حتی مجبور به دروغ گفتن هم نشود (اینکه خودش کیف را پیدا نکرده و فقط پسش داده است) و حتی مجبور به پنهان کاری نامزش فرخنده هم نشودولی رحیم دچار توهم بزرگمنشانه شد و خودش را به دست جریانی که معلوم نبود به کجا ختم می‌شود, داد. ( به قول بهرام کار خوب و درست را همه ما می‌دانیم که چه است و باید و وظیفه انسانی ماست که انجامش دهیم. تو بوق و کرنا کردن ندارد)اما همه ما می‌دانیم کسی که راه صداقت و خوب بودن را انتخاب می‌کند نباید این لابه‌لا‌ها برای منفعت خودش گاهی سو استفاده هم بکند( مثل وقتی که از لکنت زبان پسرش برای دل رحمی خیرین استفاده کرد, مثل وقتی که نگفته بود پول را خودش پیدا نکرده است, مثل وقتی که اجازه داد رسانه‌ای شود, مثل وقتی که شماره زندان را روی آگهی زده بود و …).البته که همه میدانیم رحیم آدم بد قصه نیست. فقط خوب بودن را بلد نبود و بهتر بگویم خوب بودن اصیل را ( خوب بودن اصیل این است که نه به خودت آسیبی بزنی نه به دیگران). و رحیم در آخر متوجه شد…باید بگویم که سیستم قانونی هم اجازه و حتی راهی جز دروغ گفتن برای رحیم نگذاشت, گاهی موقعیت‌هایی که در آن‌ها قرار داریم ما را تشویق به انجام خیلی کارها می‌کند که متناسب با ارزش‌های ما نیست, اما این ماییم که تصمیم می‌گیریم سوار این موج‌ها شویم یا نه.باید بدانیم وقتی کاری که انجام میدهیم وجهه عمومی به خودش می‌گیرد, طبیعی است که مورد قضاوت قرار بگیریم و حتی زیر سوال رویم, اما کسی که به خودش و کار خوبش ایمان دارد دچار شک و دودلی نمی‌شود. رحیم متوجه همه این‌‌ها بود و در تمام فیلم مشخص بود که ته دلش نارضایتی‌ای از کارهایی که خودش تصمیم گیرنده آن‌ها نبود, داشت, اما به دلیل ساده لوحی بعضی جاها و اینکه دستش زیر سنگ بود و حتی قدرت محکم بستن در را نداشت, چشمش را روی همه این حس‌های بد درونی‌اش بست.

نمود آگاهی:

آخر فیلم وقتی که مامور پلیس به خانه رحیم ‌آمد تا با گرفتن فیلم از پسر رحیم و پخش آن جو را آرام کند, جایی بود که رحیم آگاه شد و دیگر نمی‌‌خواست عروسک خیمه شب بازی دیگران باشد با مامور پلیس گل‌آویز شد و فیلم پسرش را پاک کرد  و اجازه نداد دیگر از پسرش به عنوانی ابزاری برای ترحم استفاده شود( دقیقا همان حرف که ما زمانی انسانی رفتار می‌کنیم که نه به خود نه به دیگران آسیبی وارد کنیم و سو استفاده کنیم از ضعف کسی)

پذیرش:

پذیرش کلید اصلی آگاهی رحیم بود. رحیم از ابتدا نمی‌خواست بپذیرد که مبلغی که به خاطرش افتاده است زندان را نمی‌تواند به راحتی پس دهد. جایی که فهمید با این کارها نمی‌شود, برگشت به زندان مثل پایین آمدن از پله‌هایی که اول فیلم داشت ازشون بالا میرفت.ما آدم ها گاهی فقط دست و پا می‌زنیم بدون اینکه بدانیم دست و پا زدن زیاد ما را غرق می‌کند. باید آرام گرفت شرایط را پذیرفت و برایش راه‌حلی خلق کرد.

0 دیدگاه
دیدگاه تان را بنویسید نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد