مطالعه اختلالات روانی کودکان مشکلاتی دارد که در اختلالات روانی بزرگسالان دیده نمیشود. اولا هر اختلال رفتاری یا روانی باید بر اساس شرایط سنی کودک سنجیده شود. مثلا شب ادراری نوزادان یک پدیده کاملا طبیعی است اما بعد از ۵ سالگی ممکن است نشانه اضطراب یا مشکلات سازگاری باشد.
در برخی مراحل بسیار کوتاه دوران رشد، کودکان اضطراب، ترس یا مشکلات رفتاری نشان میدهند، اما این مشکلات با همان سرعتی که پدید آمدهاند از بین میروند. اکثر والدین دیدهاند که فرزندشان از خوردن امتناع میکند، یا ناگهان از صداهای مختلف، غریبهها یا برخی حیوانات میترسند، اما همه آنها در عرض چند روز یا چند هفته از بین میروند.
کودکان به علت کمتجربگی معمولا خودشان را زیاد نمیشناسند. ممکن است آنها احساس کنند که مشکلی وجود دارد، اما نمیتوانند روی آن اسم بگذارند و اضطراب و افسردگی خودشان را به دیگران اعلام کنند.
روانشناسان معمولا اختلالات روانی کودکان را به دو گروه تقسیم میکنند که بر اساس ویژگیهای رفتاری کودکان انجام میگیرد.
اولین گروه، اختلالات برونسازی را در بر میگیرد. اختلالات برونسازی رفتارهایی هستند که در جهت بیرون از وجود کودک هدایت میشوند، مثل پرخاشگری، بیشفعالی، نافرمانبری و تکانشگری. این اختلالات را از بیرون راحت میتوان مشاهده کرد. اختلالات برونسازی شامل اختلالاتی مانند اختلال سلوک و اختلال کم توجهی- بیشفعالی است.
گروه دوم، اختلالات درونسازی را در بر میگیرد. رفتارهایی که بیشتر به درون خود کودک هدایت میشوند. مثل افسردگی، اضطراب، و تلاش زیاد برای گوشهگیری و اجتناب از فعالیتهای اجتماعی.
تشخیص اختلالات روانی کودکان و نوجوانان دشوارتر از تشخیص آنها در بزرگسالان است. اولا، به علت تفاوت نشانههای اختلالات روانی کودکان و بزرگسالان، ثانیا، ویژگیهایی که در بزرگسالان اختلالات روانی محسوب میشوند ممکن است جزو مراحل عادی رشد کودکان باشند. و ثالثا، همانطور که قبلا گفتیم، کودکان ممکن است نتوانند افکار و احساسات خود را به خبی بزرگسالان توصیف کنند.
تشخیص و درمان اختلالات روانی کودکان به درک کامل مراحل رشد عادی کودک، و همچنین، درک عوامل خطر برای اختلالات روانی کودکان و نوجوانان و نشانههای آنها نیاز دارد.
یک حوزه تحقیقاتی به نام آسیبشناسی روانی رشدی وجود دارد که هدف آن کشف نحوه تبدیل تجربههای کودکی به عوامل خطر برای اختلالات روانی در بزرگسالی است. این رشته در تلاش است تا راههایی که تجربههای کودکی از طریق آنها به مشکلات روانی بزرگسالان ختم میشود کشف کند.
اختلالات روانی کودکی به شیوههای مختلف میتوانند با اختلالات روانی بزرگسالی ارتباط داشته باشند.
سادهترین حالت زمانی است که اختلال کودکی، با همان شکل در بزرگسالی ادامه مییابد. مثلا افسردگی یا اضطراب دوران کودکی در بزرگسالی ادامه مییابد.
دومین حالت زمانی است که اختلال روانی کودکی در رشد اثر منفی میگذارد و به طور غیر مستقیم به انواع ناسازگاریها در مراحل بعدی زندگی منجر میشود. برای مثال، کودکانی که نمیتوانند با والدین خود روابط سازگارانه داشته باشند، در مراحل بعدی رشد، رفتارهای آشفته نشان میدهند. این گونه آشفتگیها باعث مشکلات یادگیری و مشکلات ناسازگاری کلیتر، در مراحل بعدی زندگی میشوند.
در حالت سوم، اختلالات روانی کودکی ممکن است پیش درآمد اختلالات روانی بزرگسالی باشند. مثلا ارتفاع هراسی در نوجوانی عامل ریسک برای ابتلا به اختلال وحشتزدگی در بزرگسالی است.
حالت چهارم زمانی است که اختلالات کودکی در بزرگسالی ادامه نمییابند یا به اختلالات مشابه تبدیل نمیشوند، بلکه فرد در مقابل رویدادهای استرسزا در بزرگسالی آسیبپذیر میسازند. مثلا، اگر کودکی یکی از والدین خود را از دست بدهد، در بزرگسالی، وقتی رویدادهای مشابهی را تجربه میکند (مثلا مرگ همسر یا دوستان نزدیک) در مقابل افسردگی آسیبپذیرتر خواهد شد.
حالت پنجم زمانی است که اختلالات کودکی در دوران کودکی روی میدهند اما پس از رسیدن به بزرگسالی ناپدید میشوند یا کاملا تغییر شکل میدهند. نمونه بارز این گروه، اختلالات تخلیه (دفعی) هستند.
کودکان، به علت طبیعت خود، از لحاظ هیجانی بی تجربهاند و معمولا نمیتوانند دقیقا بگویند که چه احساسی دارند. این حالت باعث میشود که آنها منزوی و درونگرا شوند، این کار ممکن است مقدمه اختلالات روانی در نوجوانی و اوایل بزرگسالی باشد. همه این عوامل باعث میشوند که تشخیص و شناسای اضطراب و افسردگی کودکان دشوار شود. کودکانی که مضطرب و افسرده هستند معمولا به والدین و پرستاران خود وابستگی عاطفی شدیدی نشان میدهند و دائما در صدد جلب توجه آنها برمیآیند.
زمانی که کودکان اضطراب را تجربه میکنند، احتمالا اعلام میکنند که اضطراب، آنها را به سه طریق تحت تأثیر قرار میدهد. اول، اضطراب در فرایندهای ذهنی یا افکاری که آنها دارند تجربه میکنند.کودکان مضطرب افکاری دارند که حول بعضی از خطرات و تهدیدها دور میزند. برای مثال آنها ممکن است نگران باشند که صدمه ببینند، شخص نزدیک به آنها صدمه یا آسیب ببیند، یا اینکه مورد تمسخر واقع شوند.
دوم، اضطراب به صورت جسمانی در بدن تجربه میشود. زمانی که یک کودک مضطرب میشود، بدنش بیشتر برانگیخته میشود. تحقیقات اغلب به عنوان پاسخ جنگ- گریز به این موضوع اشاره میکنند. زیرا هدف آن کمک در محافظت از افراد به وسیله آماده کردن آنها برای مبارزه یا فرار از خطر بالقوه میباشد.
سوم یا شاید مهمترین، اضطراب، رفتار کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد. زمانی که کودکان مضطرب هستند، ممکن است بی حرکت شوند، گریه کنند، بیقرار شوند، قدم رو بزنند، بچسبند یا بلرزند. به علاوه، اضطراب معمولا در برگیرنده انواعی از اجتنابها است که شاید اجتناب آشکار (مثل اجتناب از بردن آشغال به بیرون از منزل در تاریکی) یا اجتناب ماهرانهتری ( خودش را مشغول به کاری میکند که مجبور نباشد با کسی حرف بزند).
توجه: این موضوع را باید در نظر بگیریم که میزان اضطراب از کودکی به کودک دیگر متفاوت است.
پژوهشها نشان داده است با وجود تشابه افسردگی کودکی با بزرگسالی، افسردگی کودکی نسبت به افسردگی بزرگسالی طیف متفاوتی از نشانهها را شامل میشود. علاوه بر اینک افسردگی در کودکان و نوجوانان همبودی بیشتری با سایر اختلالهای روانی دارد. با وجود انواع افسردگی کودکان و نوجوانان، اختلال افسردگی اساسی از مهمترین مواردی است که در خصوص کودکان مطرح میشود و همانند اختلال افسردگی اساسی بزرگسالان ناتوان کننده است.
مطابق با DSM-IV تشخیص افسردگی کودکان زمانی داده میشود که در یک یا چند دوره دو هفتهای شواهدی دال بر تغیر کارکرد نشان دهد. از جمله اینکه کودک افسرده ممکن است تحریکپذیر یا بیعلاقه شود و از خیلی چیزها لذت نبرد یا هر دو حالت را داشته باشد. در ضمن کودک باید حداقل چهار مورد از نشانههای زیر را تقریبا هر روز داشته باشد و برخی از کارکردهای مهم او مختل شود:
علاوه بر اختلال افسردگی اساسی، اختلال افسرده خویی از جمله اختلالهای خلقی یک قطبی نسبتا پایداری است که اغلب در کودکی بروز میکند. افسردهخویی کودکی دارای نشانههای افسردگی خفیف حداقل به مدت یک سال در کودکی و نوجوانی است که با حداق دو مورد از نشانههای زیر همراه است:
اشتهای کم یا پرخوری، انرژی کم و خستگی، احساس بی ارزشی، تمرکز کم یا ضعیف در تصمیمگیری و اخساس ناامیدی.
افسردگی کودکی ممکن است به عوامل شیمیایی، زیستی، ژنتیکی و عوامل روانشناختی از جمله روانپویایی، شناختی، رفتاری، فشارهای روانی زندگی و عوامل محیطی- اجتماعی یا ترکیبی از موارد فوق مربوط باشد.
در روند زندگی انسان، دوران کودکی همواره از جایگاه خاصی برخوردار است. چگونگی سپری شدن دوران کودکی و پاسخگوی به نیازها و رغبتهای کودکان و چگونگی رشد، شخصیت، باورها و رفتارهای کودک را در بزرگسالی شکل میدهد. به همین دلیل این دوره مورد توجه بسیاری از روانشناسان، مربیان و علاقهمندان به حوزه کودک قرار گرفته است. توجه به نشانههای کودکان و پیگیری نزد متخصص مربوطه میتواند پیشگیری مفیدی را برای آینده کودکان داشته باشد. در اکثر موارد نشانههای روانی کودکان از روابط والدین سرچشمه میگیرد که دانستن منشا و حل آن نیاز به کمک تخصصی دارد.
تنظیم هیجان فرایندی است که از طریق آن اف...
تدوین استانداردهای اخلاقی و قانونی متنو...
یکی از حوزههای چالشانگیز تعلیم و تربی...
نارضایتی از بدن به معنی ارزیابی ذهنی منف...
دوران نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است...
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
بازی درمانی به عنوان یک ارتباط بین فردی ...
طی دهه گذشته نگرانی در مورد گسترش نظریه...
اختلالات خواب به نارضایتی از کیفیت مقدار...
تنظیم هیجان فرایندی است که از طریق آن اف...
دروغگویی، در همه جوامع، ادیان و فرهنگها...
تدوین استانداردهای اخلاقی و قانونی متنو...
یکی از حوزههای چالشانگیز تعلیم و تربی...
نارضایتی از بدن به معنی ارزیابی ذهنی منف...
دوران نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است...
مهارتهای نرم به توانایی فرد در برقراری...
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
بازی درمانی به عنوان یک ارتباط بین فردی ...