تنظیم هیجان ریشه در مطالعه دفاعهای روانشناختی، استرس و مکانیسمهای مقابله، نظریه دلبستگی و نظریه هیجان دارد. و به عنوان یک سازه مستقل نخستین بار در پژوهشهای رشد کودک و پس از آن در مطالعات بزرگسالی وارد شد.
تنظیم هیجان را با عنوان فرایند ایجاد، حفظ، تعدیل و تغییر وقوع، شدت یا مدت احساسات درونی و هیجانات مرتبط با انگیزشها و فرایندهای روانشناختی تعریف میکنند که اغلب به منظور انجام هدف صورت میگیرند.و فرایندی است که از طریق آن افراد میتوانند بر اینکه چه هیجانهایی داشته باشند، همچنین زمان و نحوه تجربه ابراز هیجانات تاثیر بگذارند. افراد در مواجهه با رویدادهای استرسزا، از راهبردهای تنظیم هیجان متفاوتی استفاده میکنند.
در سالهای اخیر پژوهشگران جهت فهم بهتر همبودی اختلالهای اضطرابی و افسردگی و ارتقای نتایج درمانی، بر نقش هیجان و تنظیم آن در این اختلالات تمرکز کردهاند. مشکلات تنظیم هیجانی به عنوان محور بسیاری از انواع آسیبشناسی روانی در نظر گرفته شده و کلیدی برای درمان این اختلالها به حساب میآیند.
این شیوه از متداولترین شیوههای مدیریت هیجان است. تنظیم هیجان شناختی، به شیوه شناختی مدیریت و دستکاری اطلاعات فراخواندهی هیجان اشاره دارد. راهبردهای شناختی تنظیم هیجان در بسیاری از پژوهشهای نظری و کاربردی مورد بررسی قرار گرفته و تحت عنوان راهبردهای سازگارانه و ناسازگارانه طبقهبندی شدهاند.
راهبردهای ناسازگارانه شامل: سرزنش خود، سرزنش دیگران، نشخوار ذهنی و فاجعه آمیز پنداری است.
و راهبردهای سازگارانه شامل: تنظیم شناختی هیجان و پذیرش، تمرکز مجدد بر برنامهریزی، تمرکز مجدد مثبت، ارزیابی مجدد مثبت و اتخاذ دیدگاه است.
راهبردهای سازگارانه تنظیم هیجان شناختی با سلامت روان مرتبط بوده و بالعکس استفاده از راهبردهای ناسازگارانه میتواند در ایجاد و یا تداوم اختلالات روانی نقش اساسی داشته باشد.
تحمل آشفتگی هیجانی به توانایی تجربه و تحمل موقعیتهای روانشناختی منفی و ظرفیت مقاومت در برابر ناراحتیها اطلاق میگردد. آشفتگی ممکن است ماحصل فرایندهای فیزیکی و شناختی باشد. لیکن بازنمایی آن به صورت حالت هیجانی است که اغلب با تمایل به عمل جهت رهایی از تجربه هیجانی مشخص میگردد.
افراد با تحمل هیجانی پایین در یک تلاش غلط برای مقابله با هیجانات منفی خود درگیر بینظمی رفتاری میشوند. با پرداختن به برخی رفتارهای مخرب مانند مصرف مواد، الکل و مواد غذایی در صدد تسکین درد هیجانی خود برمیآیند که این رفتار منجر به خلاصی موقت این افراد از هیجانات منفی میشود.
افراد دارای تحمل هیجانی پایین اولا هیجان را غیر قابل تحمل میدانند و نمیتوانند به آشفتگی و پریشانیشان رسیدگی کنند.
ثانیا این افراد وجود هیجان را نمیپذیرند و از وجود آن احساس شرم و آشفتگی میکنند زیرا که توانایی مقابلهای خود با هیجانات را دست کم میگیرند.
سومین مشخصه عمده تنظیم هیجانی افراد با تحمل آشفتگی پایین تلاش فراوان این افراد برای جلوگیری از هیجانات منفی و تسکین فوری آنها است.
در نظریه رفتار خوردن هیجانی فرض بر این است که افراد برای تنظیم خلق و خوی خود به انواع رفتارها دست میزنند. مهمترین رفتار در میان رفتارهای تنظیم خلق و خوی مصرف مواد غذایی است. تعامل بین خلق و خوی، وضعیت روحی و رفتارهای تغذیهای پیچیده است فرض بر این است که افراد احساسات و خلق و خوی خود را هم با تغییر در انتخاب مواد غذایی و هم با مقادیر آن تنظیم میکنند.
بعضی از مواد غذایی تحت شرایط روانی خاص با توجه به نفوذ مواد غذایی بر فعالیت مراکز پاداش مغز ترجیح داده میشوند. بنابراین حلقه بازخورد مثبت میتواند در افزایش اشتها منجر به چاقی شود.
جالب توجه است، غذاهای بسیار خوشطعم همان مناطق پاداش و لذت مغز را فعال میکند که در اعتیاد به مواد مخدر فعال هستند، این نشان میدهد که یک مکانیسم عصبی اعتیاد به مواد غذایی، منجر به پرخوری و چاقی میشود.
دوپامین، که به طور مستقیم مراکز پاداش و لذت را فعال میکند، هم خلق و خوی و هم مصرف مواد غذایی را تحت تاثیر قرار میدهد.
مطالعات نشان میدهد که افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی، در شناسایی، تمیز و یکپارچه کردن هیجانات خود و دیگران، مشکل دارند در نتیجه، به جای رفتار یا مقابله موثر، به طیف وسیعی از فرارهای نا امیدانه، مثل اعمال تکانشی یا خود ویرانگری متوسل میشوند.
تنظیم هیجان، به توانایی فهم هیجانات، تعدیل تجربه هیجانی و ابراز هیجانات اشاره دارد. پژوهشهای انجام شده نشان داده است که تنظیم هیجان سازگارانه با عزتنفس و تعاملات اجتماعی مثبت، مرتبط است و افزایش تجربههای هیجانی مثبت باعث مواجهه موثر با موقعیتهای استرسزا شده و پاسخ مناسب به موقعیتهای اجتماعی را افزایش میدهد.
استین، رینیولو و پورگس نشان دادند که افراد مبتلا به شخصیت مرزی، دارای نقص در تنظیم هیجان هستند.
گاردنر و کوالتر دریافتند که مهارتهای درک و مدیریت هیجان، پیشبینی کننده منفی شخصیت مرزی است و بین جنبههای مختلف هوش هیجانی، از جمله ثبات هیجانی و مدیریت هیجان و نشانههای این اختلال مثل تکانشگری و احساس پوچی ارتباط منفی وجود دارد.
این مدل در نظریه هیجان و تنظیم حالتهای هیجانی ریشه دارد و بر اهمیت فهم نگرانی در چارچوب دشواریهای موجود در تنظیم هیجانی تاکید میکند. زیرا نگرانی میتواند به عنوان یک پاسخ اجتنابی به هیجانهای پریشان کننده عمل کند.
اساس مفهومسازی دیدگاه تنظیم هیجان درباره اختلالات هیجانی این است که نقص در تجربه یا ابراز هیجان منجر به تلاشهای فراوان و ناکارآمد برای کنترل یا سرکوب تجربیات هیجانی میشود. به علاوه، افراد مبتلا به اختلالات هیجانی اغلب به راهبردهای کنترل شناختی از جمله نگرانی و نشخوار متوسل میشوند تا از این طریق ناتوانی خود در مدیریت هیجانات را جبران کنند.
درمان مبتنی بر تنظیم هیجان شامل چهار مرحله است که مرحله اول آموزش روانی است. در این مرحله الگوهای کارکردی هیجانات گذشته و حال وارسی میگردند و نیز اهمیت مخرب سرکوبی نیازها و تمایلات آموزش داده میشود. همچنین درمانجویان یاد میگیرند که به نشانههای جسمانی و هیجانی خود توجه ذهنآگاهانه داشته باشند.
مرحله دوم مهارت آموزی است. در این مرحله مهارتهای مدیریت، ابراز و تنظیم هیجان آموزش داده میشوند. همچنین در این مرحله اجتناب از ابراز هیجان مراجع به چالش کشیده میشود.
مرحله سوم به کار بستن مهارتهای یاد گرفته شده قبلی در موقعیتهای زندگی روزمره است. در این مرحله مراجع تشویق میشود که مهارتهای یاد گرفته شده را در موقعیتهای واقعی و روزمره به کار برده و از این طریق تسلط بر مهارتها و آگاهی و پذیرش هیجاناتش افزایش یابد.
مرحله چهارم نیز مرحله پایانی و اختتام است. در این مرحله فرایندهای یادگرفته شده مرور میشوند، راجع به مسئله عود و پیشگیری از آن توضیح داده میشود و با تشویق استقبال مراجع رابطه درمانی پایان مییابد.
هیجانات ما بخش جدایی ناپذیر وجود ما هستند و لازم است که به آنها توجه شود. مسئلهای که میتواند مشکل ساز باشد افراط و تفریط در هیجانات و آسیب رساندن به خودمان و دیگران است. راهبردهای تنظیم هیجان شکل خاصی از خود نظم بخشی است و به عنوان فرایندهای بیرونی و درونی دخیل در بازبینی، ارزشیابی و تعدیل ظهور، شدت و طول واکنشهای هیجانی تعریف شده است. چه بسا که کودکان ما هم لازم است این مهارتها را برای توسعه سازگاری در زمان مواجه شدن با عوامل تنشزا فرا گیرند. که این مهارتها تحت تاثیر رابطه والد-کودک در سالهای اولیه زندگی قرار دارند.
دروغگویی، در همه جوامع، ادیان و فرهنگها...
تدوین استانداردهای اخلاقی و قانونی متنو...
یکی از حوزههای چالشانگیز تعلیم و تربی...
نارضایتی از بدن به معنی ارزیابی ذهنی منف...
دوران نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است...
مهارتهای نرم به توانایی فرد در برقراری...
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
بازی درمانی به عنوان یک ارتباط بین فردی ...
اختلالات خواب به نارضایتی از کیفیت مقدار...
دروغگویی، در همه جوامع، ادیان و فرهنگها...
تدوین استانداردهای اخلاقی و قانونی متنو...
یکی از حوزههای چالشانگیز تعلیم و تربی...
نارضایتی از بدن به معنی ارزیابی ذهنی منف...
دوران نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است...
مهارتهای نرم به توانایی فرد در برقراری...
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
بازی درمانی به عنوان یک ارتباط بین فردی ...
طی دهه گذشته نگرانی در مورد گسترش نظریه...