اعتمادبهنفس کاذب یک اختلال روانی است که اگر بهموقع شناسایی نشود این امکان وجود دارد که زیانهای جبرانناپذیری به فرد و جامعه اطراف او وارد شود. اعتمادبهنفس کاذب امروزه مشکل بسیاری از افراد است، موردی که محل اشکال است ناآگاهی شخص و اطرافیان او از این اختلال روانی است.یکی از اشکالات کار در این حوزه اشتباه افراد است که اعتمادبهنفس بالا را با کاذب اشتباه میگیرند در این مقاله قصد داریم شما را با اعتماد به نفس کاذب آشنا کنیم و نشانهها و روشهای درمانی آن را بازگو کنیم.
همه ما کموبیش با معنای اعتمادبهنفس آشنا هستیم. اعتمادبهنفس در زبان انگلیسی از دوکلمه selfبه معنای خود و کلمه confindence به معنی اطمینان تشکیل شده است که میتوان گفت منظور از اعتماد به نفس اطمینان به خود است. زمانی که فرد در مورد خود آنقدر اطمینان دارد که میتواند از انجام امور برآید اعتماد به نفس شکل میگیرد.
اعتمادبهنفس یک موضوع انتزاعی است و نمیتوان به طور دقیق در مورد انواع اعتمادبهنفس صحبت کرد؛ اما در بیشتر منابع اعتمادبهنفس را در دو حیطه جداگانه تقسیمبندی کردهانداعتمادبهنفس از لحاظ میزان آناعتمادبهنفس از لحاظ کاربرد.در تعریف اعتماد نفس کاربردی میتوان به اعتماد به نفس در رفتاری، مهارتی، عاطفی و ارتباطی اشاره کرد که فعلاً موضوع مقاله ما نیست؛ اما در میزان اعتمادبهنفس سه مورد را میتوان اشاره کرداعتمادبهنفس نرمال: در این مورد با خودآگاهی و شناخت دقیق از خود بدون هیچ اشتباهی امور روزانه خود را انجام میدهد در اموری که بداند مهارت کافی ندارد وارد نشده و در اموری که دارای مهارت است ورود کرده و وظایف خود را به شکل درست انجام میدهد.اعتمادبهنفس پایین: در اعتمادبهنفس پایین شخص هیچ اطمینانی به مهارتهای خود ندارد. چنین شخصی دارای خصوصیات اخلاقی زیر خواهد بود.ترسووسواسیناتوانخجالتیمنزویمهر طلباعتمادبهنفس کاذب: در اعتمادبهنفس کاذب شخص دچار یک سوگیری شناختی است یعنی شخص در تواناییهای خود دچار خطا میشود. کسی که دارای چنین خصیصه است، بیش از حد به خود و تواناییهای خود اطمینان دارد؛ اما دلیل چنین سوگیری چیست؟
اگر بخواهیم به معنای لغوی بسنده کنیم باید اینگونه بگوییم که اعتمادبهنفس بالا ، زیرگروه اعتمادبهنفس کاذب است. زیرا در اعتمادبهنفس بالا نیز افراد گاهی دچار خطای شناختی میشوند. مانند ورزشکاران حرفهای که به دلیل اینکه به مهارتهای خود اعتماد دارند دچار خطا شده و در برابر ورزشکاران آماتور گاه شکست را تجربه میکنند که در واقع دچار اعتمادبهنفس کاذب میشوند.اما اگر به مفهوم ماهوی آن اشاره کنیم اعتمادبهنفس بالا با کاذب متفاوت است در نوع کاذب اعتمادبهنفس تمام شخصیت فرد را فراگرفته و به شکل کلی فرد در تمام موارد زندگیاش دچار خطا میشود یعنی نهتنها در مورد مهارتها بلکه درمورد شخصیت خود دچار خطای شناختی میشود. بیشتر افرادی که دچار اعتمادبهنفس کاذب هستند از اختلال خودشیفتگی رنج میبرند.پس این امکان وجود دارد که فردی دارای اعتمادبهنفس بالا باشد؛ اما دچار شخصیت مخرب و منفی نیست، ولی فردی که دچار اعتمادبهنفس کاذب است حتما شخصیت متزلزل و گاه منفی دارد.
یکی از پدیدههای جالبی که در جلسات مربیگری به آن برخورد میکنیم تناقض رفتاری در اعضای یک خانواده است به طور مثال مشاهده میشود در یک خانواده فرزندی دچار اعتمادبهنفس پایین و فرزند دیگر دچار نوع کاذب اعتمادبهنفس است. زمانی که به دنبال ریشههای چنین مشکلی میگردیم تنها به یک ریشه مشترک میرسیم و آن تربیت کودکان است. در واقع چه اعتمادبهنفس کاذب و چه پایین به مشکلات تربیتی برمیگردد.زمانی که یک کودک درحالرشد و شناخت اطراف خود است هر نوع رفتار والدین تأثیر بسزایی در آینده و شخصیت روانی او خواهد داشت. در مورد دلیل اعتمادبهنفس کاذب به سه مورد میتوان اشاره کرد.کلام والدین: در هر دو نوع اعتمادبهنفس چه کاذب و چه پایین، کلام والدین تأثیرگذارترین دلیل برای داشتن این سوگیری شناختی است. زمانی که والدین بیدلیل از استعداد کودک تعریف و تمجید میکنند و او را نابغه یا بینظیر میخوانند کودک دچار این توهم میشود که دارای مهارت خارقالعاده است. عکس این قضیه نیز در مورد اعتمادبهنفس پایین صادق است. یعنی والدین یا محیط اجتماعی کودک را بیاستعداد یا تنبل بخوانند او دچار اعتمادبهنفس پایین میشود.عدم توجه: زمانی که والدین به کودک توجه نکند و او ناچار شود برای جلبتوجه دیگران خود را بالاتر از آنچه هست معرفی کند دچار اعتمادبهنفس کاذب خواهد شد. این مشکل زمانی شدید میشود که در طول سالیان تکرار شود و شخص باور کند که دارای تواناییهای خارقالعاده است.خشونت: یکی از مطالعات روانشناس در آمریکا نشان داد خشونتهای خانوادگی و پرخاشگریهای والدین موجب منزوی شدن کودکان میشود در این زمان است که کودک برای رفع خشونت به شخصیتهای خیالی پناه برده و شروع به داستانسرایی در مورد خود و قهرمان بودن خود میکند چنین رفتاری زمانی که به شکل عادت انجام شود موجب اعتمادبهنفس کاذب از نوع پایین آن خواهد شد زیرا کودک هیچگاه خود را باور نمیکند و تنها همزاد یا شخصیت خیالی خود را دارای مهارت میداند.
حال که دانستیم بیشتر دلایل اعتمادبهنفس کاذب ریشه در مسائل تربیتی و کودکی دارد باید بدانیم که شخصی که اعتمادبهنفس کاذب دارد چه نشانههایی دارد یا بهتر است بگوییم تیپ شخصیتی این افراد چگونه است.خودشیفته:اگر با یک شخص که دارای اعتمادبهنفس کاذب است مواجه شویم در اولین نگاه متوجه خواهیم شد که این افراد بسیار شیکپوش و تمیز هستند. ظاهر آراسته این افراد و حس خوبی که از خود دارند و خود را برتر از دیگران میبینند تملقآمیز است. این افراد خود را بالاتر و برتر از دیگران میدانند و هیچکس را در هیچ زمینهای قبول نخواهند داشت.افراد خودشیفته انتقادپذیر نبوده و در برابر انتقادات گارد دفاعی میگیرند. یکی دیگر از نشانههایی که این افراد را با آن میتوان شناسایی کرد آزارگری این افراد است. اشخاص خودشیفته خود را بالاتر از دیگران میپندارند برای همین همیشه تلاش میکنند این برتری را به رخ دیگران بکشند برای نشاندادن این برتری آنها در یک سیستم یا حتی در زندگی خانوادگی افراد ضعیف را انتخاب کرده و با آزار آنها تلاش میکنند برتری خود را به نمایش بگذارند.بیبرنامه:توهم سراسر زندگی این افراد را فراگرفته است؛ لذا برای هیچ کاری فکر نخواهند کرد. آنها زندگی پرریسکی را تجربه میکنند، هیچ برنامهای نداشته و هرچه به فکرشان برسد انجام میدهند. مثلاً در زمینه مالی تمام پول خود را برای خوشگذرانی و خریدهای بیدلیل هزینه میکنند. اگر بحرانی شکل بگیرد بهواسطه اینکه خود را دارای نظر میبینند بدون اندیشه دست به عمل خواهند زد و به نظرات دیگران گوش نخواهند داد که همین امر موجب خسارات بیشماری خواهد شد.
اما عاقبت شخصی که اعتمادبهنفس کاذب دارد چیست؟ اگر مقاله را کامل خواندهاید بسیار مشخص است که عاقبت این افراد چگونه است؛ اما برای دقیقتر بودن موضوع آن را بیان میکنیممنزوی و گوشهگیر: متأسفانه این افراد خیلی زود رو میشود و برای همه مشخص میشود ادعاهای این افراد لافی بیش نیست؛ لذا آنها زمانی که شکست میخورند یا ادعاهایشان پوچ میشود، ناچار به کنارهگیری از جمع میشوند و همین علت موجب میشود آنها دچار گوشهگیری و انزوا شوند.ورشکست شده: یکی دیگر از نتایج اعتمادبهنفس کاذب ضرر و زیانهای مالی است بهخصوص برای افرادی که در زمینه اقتصاد دچار توهم هستند. این افراد به دلیل سرمایهگذاریهای غلط و نادرست ورشکست شده و سرمایه خود را از دست میدهند یا به دلیل خودشیفتگی و تحت تأثیر قراردادن افراد خریدهای بیدلیل انجام داده که عاقبت این کار ورشکستگی مالی در درازمدت است.خیانتکار: افراد خودشیفته برای آنکه بتوانند جبران مافات کنند ناچار هستند دست به هر اقدامی بزنند؛ این اقدام در یک مجموعه کاری خیانتکاری به سیستم و در زندگی خانوادگی خیانت به شریک زندگی خود خواهد بود. یکی دیگر از دلایلی که افراد خودشیفته به نزدیکانشان خیانت میکنند عدم عزتنفس در افراد خودشیفته است. کافی است این افراد کمی جسارت هم داشته باشند خواهید دید این افراد بعد از هر شکست چگونه خود را به دیگران نزدیک و آنها را مقهور خود میکنند.
متأسفانه باید عنوان کرد این اختلال روانی درمان دارویی خاص نداشته و حتی اگر درمان دارویی برای این اختلال وجود دارد بهتر است این عارضه بدون اختلال دارویی درمان شود. شاید در ذهن همه روند این عارضه با شرکت در جلسات مشاوره شکل بگیرد؛ اما در حال حاضر در کشورهای خارجی؛ درمان این عارضه با کمک مربی و شرکت در جلسات کوچینگ انجام میشود.مربی نسخه نمیدهد: در زمانی که شما در جلسات مشاوره شرکت میکنید، مشاور بر اساس اصول و قاعدهای که بیان شده است به مراجعهکننده یک نسخه واحد میدهد مثلاً به همه افراد میگوید صبورتر از قبل باشید و هر زمان چیزی نمیدانید اظهارنظر نکنید حال اینکه چنین نسخهای برای همگان قابلقبول نیست؛ اما در جلسات مربیگری مربی بر اساس حال افراد برای هدف (نه درمان) به دنبال راه چاره میگردد. در جلسات مربیگری، مربی نسخه ارائه نمیدهد بلکه در جلسات و نشستهایی که با مراجعهکننده برگزار میکند تنها با او صحبت کرده و از او سال میپرسد. مثلاً میپرسد چرا در مورد هر چیزی اظهارنظر میکنیمراجعهکننده جواب میدهد چون بیشتر میتوانم توجه دیگران را به خود جلب کنممربی: اگر کسی متوجه شود اشتباه میکنی چه خواهی کرد چه حسی خواهی داشتسؤالات و پاسخها به همین صورت ادامه خواهد داشت و مربی و مراجعهکننده در هر مرحله به هدفی که دنبالش هستند خواهند رسید.مربی فرد را رها نمیکند: یکی از اشکالات مشاورین درمانی در حل اختلالات خودشیفتگی رهاکردن فرد در طول زمان است؛ اما کوچ با طراحی یک مسیر مراجعهکننده را در رسیدن به هدف همراهی میکند. مربی بههیچوجه مراجعهکننده را راهنمایی نمیکند بلکه او در کنار فرد خودشیفته حاضر میشود و اجازه میدهد شخص خود مسیر بهتر را پیدا کند.نیاز باشد به رواندرمان ارجاع میدهد: اینگونه نخواهد بود که مربی بههیچوجه اجازه ندهد فرد بهپیش روانشناس یا رواندرمان برود بلکه اگر مربی تشخیص دهد فرد ابتدا یا در طول مسیر از جایی به بعد مشکلاتش را باید در کنار یک روانشناس حل کند حتماً از او کمک خواهد گرفت و با مشاوره این افراد به مراجعهکننده کمک خواهد کرد.
همانطور که مشخص شد اعتمادبهنفس کاذب یک اختلال روانی است که علاوه بر آنکه شخص موجب ضرر و زیان میشود گاه یک سیستم نیز دچار مشکلات عدیدهای میشود؛ لذا پیشنهاد میشود برای انتخاب یک نفر در زندگی یا سیستم کاری خود قبل از هر کاری با مربیان کوچتو مشورت کنید؛ آنها مشخصههای دقیقتری از افراد خودشیفته به شما خواهند گفت تا اعتمادبهنفس کاذب را به شکل درست بشناسید.
تنظیم هیجان فرایندی است که از طریق آن اف...
دروغگویی، در همه جوامع، ادیان و فرهنگها...
تدوین استانداردهای اخلاقی و قانونی متنو...
یکی از حوزههای چالشانگیز تعلیم و تربی...
نارضایتی از بدن به معنی ارزیابی ذهنی منف...
دوران نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است...
مهارتهای نرم به توانایی فرد در برقراری...
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
بازی درمانی به عنوان یک ارتباط بین فردی ...
تنظیم هیجان فرایندی است که از طریق آن اف...
دروغگویی، در همه جوامع، ادیان و فرهنگها...
تدوین استانداردهای اخلاقی و قانونی متنو...
یکی از حوزههای چالشانگیز تعلیم و تربی...
نارضایتی از بدن به معنی ارزیابی ذهنی منف...
دوران نوجوانی یکی از ادوار مهم زندگی است...
مهارتهای نرم به توانایی فرد در برقراری...
اگر فرد تعداد روابط با دوستان و همکارانش...
بازی درمانی به عنوان یک ارتباط بین فردی ...